Hey World, i'm coming for your ass

ساخت وبلاگ

فکر می‌کنم کسی‌که بتواند در تنهایی و با آرامش غذای خودش را بخورد از بسیاری از بولشت‌‌های زندگی رهاست. از وقتی به دستپخت مادر نه گفتم و خودم دست‌ به کار شدم این آرامش را در خود یافتم. حالا سالها می‌گذرد و باید بگویم ادعایم در موردم صدق می‌کند. خوشحالم از آرامشی که به آن رسیدم. با اینحال این آرامش بسیار شکننده است، چون به دلایلی متفاوت و مشخص این آرامش بسیار آسیب‌پذیر و در معرض دیگران است.

شادی می‌تواند پُر سر و صدا باشد بله، چرا نباشد؟ اما آن‌چه می‌بینم از سر و صداهایشان اغلب شادی نیست. آدم‌ها همینطوری‌ش هم شادی و خوشبختی را با چیزهای کذایی اشتباه می‌گرفتند، چه رسد به دنیای امروز با این میزان از ویترین و دیسترکشن‌ها. می‌گویند دلت به حال خودت بسوزد و من که باشم که انکارش کنم؟ اما گاهی واقعا دلم برای مردم و خصوصا نسل جدید می‌سوزد. البته در قبال این دل‌سوزی کار خاصی هم نمی‌کنم. من نیز هنر کنم خودم را زنده نگه دارم. و در حال "فاک دِ پیپِل".

شاید تنهایی غذا خوردن در چشم بعضی‌ها واقعا ناراحت کننده باشد. می‌شناسم دخترانی را که حاضرند آدم بکشند اما در تنهایی نمیرند. خاک بر سرِ مغزِ ظاهرپرستِ سطحی‌نگرشان، در پرانتز. واقعا باید از این بیزاری که مثل کَنه به من چسبیده رها شوم. آخر من بیشتر عمرم را کور بودم. به اینکه دنیا واقعا چطور است اهمیت نمی‌دادم، این مهم بود که برای من چطور می‌تواند باشد، کاشف به عمل آمد دنیا اصول‌ش را برای صرف یک نفر تغییر نمی‌دهد.‌ جالب.

اِنی وِی، حالا با این آرامش باید چکار کنم؟ اما اصلا مگر باید کاری کنم؟ خوشحالم که دارم‌اش. مثل یک پیرِ فرتوتِ دراز-عمر-کرده خستگی درونم انباشت شده. فراتر از اینکه بعد از استراحت یا بینِ استراحت‌هایم در خدمتِ خیر خواهم بود یا شر، احساس میکنم ضروری‌ست که به امورِ غیر ضروری نپردازم. من انرژی‌ام در کُل ته‌کشیده و حتا اگر اینطور نباشد پِی بردم که انرژیِ زندگی چه چیز باارزشی‌ست.

اینجا یک مَرد هست که قبل از چُرت‌زدن دنیا را تهدید می‌کند. هاها.

من فکر می‌کنم پس تو هستی...
ما را در سایت من فکر می‌کنم پس تو هستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emotemayel5 بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 12 تير 1403 ساعت: 1:35